۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

8

هيچ قصدي ميان علفها نيست
بركه ي كوچك
ره به جايي نمي برد

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

7

بیدهای کهنسال شهر .
پیچ کوچک
به خود آمد

۱۳۸۸ دی ۱۲, شنبه

6

آفتاب زمستان .
نه علف نورسته، وقت می شناسد
نه جوی فضلاب

۱۳۸۸ دی ۵, شنبه

5

ختمی ها ، چه مهربانند با خاک
خانه
در بی نیازی ست

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

4

شب ِ آرام .
یاس
گلایه اش چه کهنه است

3

اولین شب زمستان .
گلذان کوچک
تمام صداها را می شنود

2

باز هم آسمان از کف رفت
چنار خاموش
پیش تر می دانستی